چو آن کان کرم ما را شکارست


به هر دم هدیه ما را ده هزارست

که ما را نردبان زرین و سیمین


نهد چون قصد ما بر بام یارست

بلادری ست در عالم نهانی


که بر ما گنج و بر بیگانه مارست

به پیش ما خزینه سیم مشمر


که ما را زر و سیم بی شمارست

ز پروانه اگر این افترا بود


دو صد چندین ز دست شهریارست